این آخرین شنبه ی یکی از سال های غم آلود نبودن توست.
من فرو رفته ام در شیرینی ظریف زمستانی تلخ، و سرد، و سخت؛ که بی تو سایه افکنده روی روز به روز فصل هام... اینجا هنوز زمستونه. و من غمگینم، برفآگینم و هوای گریه دارم دراین همه نبودن های مداومت.
یـخ کرده ام. اما نـه از سـوز زمستان ...
همه ی روزگارم بی تو اندوه می گذره.
روزها، قطره قطره غم و ثانیه ها صف به صف شب چراغ های خاموش اند...
من مبهوت این همه دلتنگی ام که نمی پاشه ازهم دنیا رو ...
که جا می شه توی دلی که نیست، که تنگ شده برات، که هوایی شده در هجوم وسیع این همه نبودنت...
اینجا هنوز زمستونه. و بهارِ این همه عظمت برف و یخ و سرما تنها اشاره ی لبخند توست...
معنا... آشوب شهر خاموش من... دلتنگی هام به کنار، این همه بی قراری رو کجای دل دلواپسی هام جا بدم؟...
یک نوروزدوباره با نبودنت. یک عید تاریک دیگه. یک شادمانه ی حزن انگیز مکرر... تحملش آسون نیس. و من خسته ام و تحلیل میرم ذره ذره در مه آلودترین روزهای این زمستان گسترده...
و قطره قطره می چکم رو زمین ، و برف بی وقفه می باره. سرد، سنگین، غم آگین...
نمی گم. نمی نویسم. چه باید بنویسم . از کجا باید بگم . مگه هرچه از این دل شکسته فریاد می زنم کم دارمت به کجای دنیا می رسه ؟
معنا خسته شده ام. فرض کینم همه جا حال و هوای بهاره ، فرض کنیم همه کوچیک و بزرگ منتظر سال جدیدند، و فرض هم کنیم که اومدن بهار شادی می آوره مثلا ...
فرض کینم دیشب همه دور هم جمع بودند، آتش هم روشن کردند، کلی هم خوش گذشت،
چه فرقی به حال من می کند ؟ جز اینکه فقط هر بار در جمع همه شون من می شکنم و می شکنم و می شکنم مگه چیز دیگه ای هم هست ؟
معنای من عید بی تو رو نمی خوام. نوروز تار رو نمی خوام ...
کنار هفت سین کم دارمت معنا؛ چرا کسی نمی فهمه؟...
چی بگم
حرفی نیس جز التماس دعا موقع سال تحویل ...
یه چیز دیگه اینکه مشکل اینترنتی دارم اگه حل شد از خجالتتون در میام ..
عیدتونم مبارک
الهی .... 
|